شاید روزی که مری شلی خوابی دربارهی دانشمندی دید که استخوانهای مردگان را جمع کرده و آنها را تبدیل به انسانی زنده می کند؛ فکرش را هم نمیکرد روزی ، بیش از 30 اقتباس سینمایی و تلویزیونی از اثر او به جای مانده باشد! ولی ، این اتفاق افتاد و اکنون فیلم ها و سریال های بسیاری از مخلوق مری شلی، یعنی ویکتور فرانکشتاین موجود است.
مری وول اِستوِنکِرافت گادوین شِلی (Mary Wollstonecraft Godwin) در 30 اوت سال 1797 در انگلستان در خانواده ای کاملا متفکر، متولد شد. پدر وی «ویلیام گودوین» فیلسوف و مادرش «مری وولستونکرفت» نویسنده بود. وی در سال 1814 و در سن 17 سالگی با «پرسی بیش شلی» شاعر عاشقانههای مشهور آشنا شد و با او ازدواج کرد و به ایتالیا رفت. پس از مرگ شوهرش به انگلستان بازگشت و در 1 فوریه سال 1851 در همان جا درگذشت.
اما برسیم به فرانکشتاین؛ در تابستان سال 1816، مری دو سال بعد از ازدواج ، تعطیلات خود را با همسرش در ویلای «لرد بایرون»، دیگر شاعر سرشناس رمانتیک انگلیسی سپری میکرد. مری دربارهی دوباره زنده کردن یک جسد با «پرسی بیش شلی» صحبت میکرد؛ ایدهای که نخستین رمان مری شلی 19 ساله را شکل داد و نام وی را در تاریخ ادبیات وحشت حک کرد. برخی «فرانکشتاین» را نقطه آغازگر ژانر علمی-تخیلی میدانند.
لرد بایرون متاثر از قصه های ماورالطبیعی ، از دو همکارش خواست تا داستانی گوتیک بنویسند. مری در ابتدا از این امر سر باز زد اما مدتی بعد گفت "خوابی دیده ام دربارهی دانشمندی که استخوانهای مردگان را جمع کرده و آنها را تبدیل به انسانی زنده می کند." و بدین ترتیب کار نوشتن رمان فرانکشتاین آغاز شد.
داستان این رمان از جایی آغازمیشود که کاپیتان «رابرت والتون»، کاشف دریای قطب شمال، ماجرای عجیبی را برای خواننده نقل میکند و میگوید که دکتر فرانکشتاین را از سرمای مرگبار قطب نجات داده است. ویکتور فرانکشتاین هیولایی را خلق میکند که هیچ شناختی نسبت به دنیای بیرون ندارد و دارای قدرتی فوقالعاده و غیرقابل کنترل است. رخدادها آنگونه پیش میروند که مخلوق تنها، حادثههایی تراژیک را رقم میزند و اربابش درصدد کشتن او برمیآید. ویکتور تا قطب شمال به دنبال هیولایش میرود و آنجاست که مرگ هر دو، قصه را به پایان میرساند. البته باید توجه داشت که نام فرانکشتاین مربوط به دکتر داستان است نه مخلوق وی.
شاهکار مری نام دیگری نیز دارد که از آن به عنوان «پرومته مدرن» یاد میکنند که به یکی از قهرمانهای اساطیر یونان اشاره دارد. پرومته یکی از تایتانها بود که در ابتدا از سوی «زئوس»، خدای خدایان، مأمور شد تا انسان را بیافریند. او که دلش برای انسانهای سرمازده میسوزد، آتش را از کوه المپیوس، محل سکونت خدایان مقدس، میدزدد و به انسان هدیه میکند. وی با این کار مورد غضب خدایان قرار میگیرد و سخت تنبیه میشود. در حقیقت پرومته، قربانی قلب مهربانش می شود.
فرانکشتاین یا پرومته مدرن در ابتدا، مورد حملهی منتقدان قرار گرفت، اما پس از مدتی همچون شاهکارهای دیگری با این پیشزمینه مانند «دراکولا» اثر «برام استوکر» و «دورین گری» نوشتهی «اسکار وایلد»، جای خود را میان خوانندگان علاقه مند به فضای گوتیک یافت.
اولین نسخه فرانکشتاین اول ژانویه 1818 بدون ذکر نام نویسنده و در سه جلد به چاپ رسید. پس از موفقیت چشمگیر اقتباس نمایشی، دومین نسخهی این اثر در سال 1822 منتشر شد و سال 1831 سومین ویرایش آن به بازار آمد و دیگر این کتاب هیچگاه از چرخه ی نشر خارج نشد و روزنامه «گاردین» نیز سال گذشته این اثر را در رتبه هشتم از 100 رمان برجسته تاریخ ادبیات انگلیسی قرار داد.
فرانکشتاین شهرت خود را بیش از مری یا پرسی یا بایرون، مدیون اقتباسهای سینمایی خود است. میتوان گفت سینماست که هیولای دست ساز ویکتور را تا کنون زنده نگه داشته است! اولین اقتباس سینمایی آن حدودا 60 سال پس از مرگ مری و در سال ۱۹۱۰ توسط کمپانی ادیسون ساخته شد که بیش از ۱۲ دقیقه طول نداشت. اما اولین اقتباس مشهور از آن در سال ۱۹۳۱ با نقش آفرینی بوریس کارلوف و کارگردانی جیمز ویل ساخته شد. کارلوف که در آن زمان ناشناس به شمار می آمد، با بازی در نقش هیولای فرانکشتاین در این فیلم به شهرت بسیار رسید. شاید جالب باشد بدانید کارلوف در این فیلم هیچ گونه گریم خاصی ندارد و چهره وی در فیلم، همان چهره واقعی خودش است. نماهای مختلفی از فیلم به دلایل مختلف، در هنگام به اکران در آمدن در جاهای مختلف، حذف شدند و نسخه کامل آن برای اولین بار در سال 1987 به نمایش درآمد.
از روی این اثر بیش از ۳۰ اقتباس سینمایی یا تلویزیونی ساخته شده است که هیچ کدام شهرت Frankenstein را که در سال ۱۹۹۴ با نقش آفرینی رابرت دنیرو در نقش هیولای فرانکشتاین و کنت برانا در نقش فرانکشتاین به نمایش درآمد، نداشته اند. کارگردانی این اثر نیز با خود کنت برانا بود.
ما بقی آثار ساخته شده از فرانکشتاین اما علاوه بر اینکه به هیچ وجه نتوانسته اند حق اثر مری شلی را به خوبی ادا کنند، بلکه در مواردی (مانند من، فرانکشتاین 2014) به نوعی تن وی را در گور نیز لرزانده اند!
اما قائله به همینجا ختم نمیشود ... این روزها اصرار هالیوود بر این داستان ناب است و تا سال های آینده شاهد آثاری تحت عنوان «فرانکشتاین» با بازی «جیمز مک اوی» در نقش ویکتور فرانکشتاین و یا حتی عنوان جالب «شرلوک هولمز در برابر فرانکشتاین» خواهیم بود.
باید منتظر ماند و دید حماسه ای دیگر تکرار میشود یا باز هم باید شاهد نمایشی ضعیف از شاهکار تحسین شده مری شلی، فرانکشتاین یا همان پرومته مدرن باشیم.
| وحید صفایی - مجله الکترونیکی IMDB-Dl - شماره 20 - آذر ماه 1393 - صفحه 17 و 18 |